-
نوشتههای تازه
آخرین دیدگاهها
- admin در آن ِ رهایی از شر ِ خود !
- لیلا در آن ِ رهایی از شر ِ خود !
- admin در آونگ
- admin در مشکلات معماری نوین ایران
- admin در مشکلات معماری نوین ایران
بایگانیها
- نوامبر 2021
- جولای 2020
- آوریل 2020
- مارس 2020
- فوریه 2020
- ژانویه 2020
- دسامبر 2019
- نوامبر 2019
- اکتبر 2019
- اکتبر 2018
- آگوست 2018
- جولای 2018
- آوریل 2018
- مارس 2018
- دسامبر 2017
- نوامبر 2017
- اکتبر 2017
- سپتامبر 2017
- ژوئن 2017
- مارس 2017
- اکتبر 2016
- آگوست 2016
- مارس 2016
- فوریه 2016
- ژانویه 2016
- دسامبر 2015
- نوامبر 2015
- اکتبر 2015
- می 2015
- آوریل 2015
- مارس 2015
- فوریه 2015
- سپتامبر 2014
- آگوست 2014
- جولای 2014
- ژوئن 2014
- می 2014
- سپتامبر 2011
- می 2011
- آوریل 2011
- دسامبر 2010
- نوامبر 2010
- اکتبر 2010
- سپتامبر 2010
- آگوست 2010
- ژوئن 2010
- مارس 2010
- فوریه 2010
- ژانویه 2010
- سپتامبر 2009
- آگوست 2009
- جولای 2009
- ژوئن 2009
- می 2009
دستهها
اطلاعات
-
نوشتههای تازه
آخرین دیدگاهها
- admin در آن ِ رهایی از شر ِ خود !
- لیلا در آن ِ رهایی از شر ِ خود !
- admin در آونگ
- admin در مشکلات معماری نوین ایران
- admin در مشکلات معماری نوین ایران
بایگانیها
- نوامبر 2021
- جولای 2020
- آوریل 2020
- مارس 2020
- فوریه 2020
- ژانویه 2020
- دسامبر 2019
- نوامبر 2019
- اکتبر 2019
- اکتبر 2018
- آگوست 2018
- جولای 2018
- آوریل 2018
- مارس 2018
- دسامبر 2017
- نوامبر 2017
- اکتبر 2017
- سپتامبر 2017
- ژوئن 2017
- مارس 2017
- اکتبر 2016
- آگوست 2016
- مارس 2016
- فوریه 2016
- ژانویه 2016
- دسامبر 2015
- نوامبر 2015
- اکتبر 2015
- می 2015
- آوریل 2015
- مارس 2015
- فوریه 2015
- سپتامبر 2014
- آگوست 2014
- جولای 2014
- ژوئن 2014
- می 2014
- سپتامبر 2011
- می 2011
- آوریل 2011
- دسامبر 2010
- نوامبر 2010
- اکتبر 2010
- سپتامبر 2010
- آگوست 2010
- ژوئن 2010
- مارس 2010
- فوریه 2010
- ژانویه 2010
- سپتامبر 2009
- آگوست 2009
- جولای 2009
- ژوئن 2009
- می 2009
دستهها
اطلاعات
بایگانی نویسنده: admin
کابوس ِ سیاه و سفید ِ زرد ، نارنجی ، خاکستری
دیشب یه خواب خیلی عجیب و ترسناک دیدم . صحنه ها و تصویر هاش خیلی عجیب بود . خوابم سیاه و سفید بود ، فقط تونالیته ی نارنجی ، تنها رنگ ِ این خواب سیاه و سفید بود . … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهتان را بنویسید:
. . . : . . .
رنج میبریم . همه . بعضی اما بیشتر . گاهی واژه ها رنج میشوند . گاهی واژه هایی که شفافیت ِ صورت ِ برگ و صورت ِ تن بودند ، درد میشوند . گاهی واژه هایی که تن پوش ِ شفاف ِ … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهتان را بنویسید:
ورق بازی با پاییز
تنهایی ام را بُر میزنم هر ورقی که بیرون بکشی دل ِ تک است . میبینی ؟ همیشه هم آس ، بهترین برگ نیست حتی اگر حاکم باشی و حکم ، حکم ِ تو باشد حتی اگر تمام ِ … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهتان را بنویسید:
ترمیم ِ مضحک ِ یک درد
ساده است . چند ساعت جسمت حسی ندارد . پیش از شنیدن ِ اخرین شماره خوابیده ای ، حتی اگر تمام ِ حرف ها را بشنوی . درد ِ بیست و چند ساله ات را میسپاری به تیغ ِ سرد … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهتان را بنویسید:
طوفان ِ یک قطره
این خط ها ، در کسری از لحظه سقوط کردند . در شبی که گویی اکنون مقابل چشمانم است . نیزاری خاموش در مقابل . بارانی ان قدر پودر گونه که حتی چراغ های مه شکن ِ خیابان به … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهتان را بنویسید:
پاییز
بی رمقی خورشید پاییزی غم غروب دیار غریب را نمی کاهد و بیشه ای دل خسته تر از من اندوهی مبهم را برای حلزون های نشسته بر نیزارش تکرار می کند . من تنهایی ام را با لیوان چایی در … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهتان را بنویسید:
نوازنده ی خیابانی
گیشا . پله برقی ِ پل عابر بالا برد منو تا لااقل به اندازه چند تا پله مجبور نباشم خودمو بکشم . بالای پل مردی در حال ساز زدن . از پایین پله ها صدای سازش میومد . چند … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهتان را بنویسید:
به احترام ِ آن کلاغ ِ صبح ِ زود
صبح خیلی خیلی زود بیدار شده بود . درست مثل پنجاه – شصت سال قبل . این را دقیق نمیدانم . شاید اگر چشمانش را دقیق دیده بودم بهتر سنش را تخمین می زدم . ولی خیلی سریع اتفاق … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهتان را بنویسید:
آرام ِ طعم ِ انجیر
میبینی ؟ تمام ِ اینها فقط برای دو ماه است . سهم ِ دو ماه . نه برای شاد بودن . نه برای خوب شدن . که خوبی مفهومی بسیار لغزنده ست . اینها فقط برای دو ماه است . … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهتان را بنویسید:
روایت یک رویداد واقعی
اتشفشان ، اضطراب زمین را می جوشاند ؛ اشک ، اضطراب دل مرا . به گریه هایم اعتنا نکن . دلخوش هم نباش . گاز اشک اور هم اشک های خشکیده ی مرا در نمی اورد . من نمیترسم . … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهتان را بنویسید: