بایگانی نویسنده: admin

کابوس ِ سیاه و سفید ِ زرد ، نارنجی ، خاکستری

  دیشب یه خواب خیلی عجیب و ترسناک دیدم . صحنه ها و تصویر هاش خیلی عجیب بود . خوابم سیاه و سفید بود ، فقط تونالیته ی نارنجی ، تنها رنگ ِ این خواب سیاه و سفید بود . … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

. . . : . . .

رنج میبریم . همه . بعضی اما بیشتر . گاهی واژه ها رنج میشوند . گاهی واژه هایی که شفافیت ِ صورت ِ برگ و صورت ِ تن بودند ، درد میشوند . گاهی واژه هایی که تن پوش ِ شفاف ِ … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

ورق بازی با پاییز

  تنهایی ام را بُر میزنم هر ورقی که بیرون بکشی دل ِ تک است . میبینی ؟ همیشه هم آس ، بهترین برگ نیست حتی اگر حاکم باشی و حکم ، حکم ِ تو باشد حتی اگر تمام ِ … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

ترمیم ِ مضحک ِ یک درد

  ساده است . چند ساعت جسمت حسی ندارد . پیش از شنیدن ِ اخرین شماره خوابیده ای ، حتی اگر تمام ِ حرف ها را بشنوی . درد ِ بیست و چند ساله ات را میسپاری به تیغ ِ سرد … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

طوفان ِ یک قطره

  این خط ها ، در کسری از لحظه سقوط کردند . در شبی که گویی اکنون مقابل چشمانم است . نیزاری خاموش در مقابل . بارانی ان قدر پودر گونه که حتی چراغ های مه شکن ِ خیابان به … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

پاییز

  بی رمقی خورشید پاییزی غم غروب دیار غریب را نمی کاهد و بیشه ای دل خسته تر از من اندوهی مبهم را برای حلزون های نشسته بر نیزارش تکرار می کند . من تنهایی ام را با لیوان چایی در … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

نوازنده ی خیابانی

  گیشا . پله برقی ِ پل عابر بالا برد منو تا لااقل به اندازه چند تا پله مجبور نباشم خودمو بکشم . بالای پل مردی در حال ساز زدن . از پایین پله ها صدای سازش میومد . چند … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

به احترام ِ آن کلاغ ِ صبح ِ زود

  صبح خیلی خیلی زود بیدار شده بود . درست مثل پنجاه – شصت سال قبل . این را دقیق نمیدانم . شاید اگر چشمانش را دقیق دیده بودم بهتر سنش را تخمین می زدم . ولی خیلی سریع اتفاق … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

آرام ِ طعم ِ انجیر

میبینی ؟ تمام ِ اینها فقط برای دو ماه است . سهم ِ دو ماه . نه برای شاد بودن . نه برای خوب شدن . که خوبی مفهومی بسیار لغزنده ست . اینها فقط برای دو ماه است . … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

روایت یک رویداد واقعی

  اتشفشان ، اضطراب زمین را می جوشاند ؛ اشک ، اضطراب دل مرا . به گریه هایم اعتنا نکن . دلخوش هم نباش . گاز اشک اور هم اشک های خشکیده ی مرا در نمی اورد . من نمیترسم . … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید: