-
نوشتههای تازه
آخرین دیدگاهها
- admin در آن ِ رهایی از شر ِ خود !
- لیلا در آن ِ رهایی از شر ِ خود !
- admin در آونگ
- admin در مشکلات معماری نوین ایران
- admin در مشکلات معماری نوین ایران
بایگانیها
- نوامبر 2021
- جولای 2020
- آوریل 2020
- مارس 2020
- فوریه 2020
- ژانویه 2020
- دسامبر 2019
- نوامبر 2019
- اکتبر 2019
- اکتبر 2018
- آگوست 2018
- جولای 2018
- آوریل 2018
- مارس 2018
- دسامبر 2017
- نوامبر 2017
- اکتبر 2017
- سپتامبر 2017
- ژوئن 2017
- مارس 2017
- اکتبر 2016
- آگوست 2016
- مارس 2016
- فوریه 2016
- ژانویه 2016
- دسامبر 2015
- نوامبر 2015
- اکتبر 2015
- می 2015
- آوریل 2015
- مارس 2015
- فوریه 2015
- سپتامبر 2014
- آگوست 2014
- جولای 2014
- ژوئن 2014
- می 2014
- سپتامبر 2011
- می 2011
- آوریل 2011
- دسامبر 2010
- نوامبر 2010
- اکتبر 2010
- سپتامبر 2010
- آگوست 2010
- ژوئن 2010
- مارس 2010
- فوریه 2010
- ژانویه 2010
- سپتامبر 2009
- آگوست 2009
- جولای 2009
- ژوئن 2009
- می 2009
دستهها
اطلاعات
-
نوشتههای تازه
آخرین دیدگاهها
- admin در آن ِ رهایی از شر ِ خود !
- لیلا در آن ِ رهایی از شر ِ خود !
- admin در آونگ
- admin در مشکلات معماری نوین ایران
- admin در مشکلات معماری نوین ایران
بایگانیها
- نوامبر 2021
- جولای 2020
- آوریل 2020
- مارس 2020
- فوریه 2020
- ژانویه 2020
- دسامبر 2019
- نوامبر 2019
- اکتبر 2019
- اکتبر 2018
- آگوست 2018
- جولای 2018
- آوریل 2018
- مارس 2018
- دسامبر 2017
- نوامبر 2017
- اکتبر 2017
- سپتامبر 2017
- ژوئن 2017
- مارس 2017
- اکتبر 2016
- آگوست 2016
- مارس 2016
- فوریه 2016
- ژانویه 2016
- دسامبر 2015
- نوامبر 2015
- اکتبر 2015
- می 2015
- آوریل 2015
- مارس 2015
- فوریه 2015
- سپتامبر 2014
- آگوست 2014
- جولای 2014
- ژوئن 2014
- می 2014
- سپتامبر 2011
- می 2011
- آوریل 2011
- دسامبر 2010
- نوامبر 2010
- اکتبر 2010
- سپتامبر 2010
- آگوست 2010
- ژوئن 2010
- مارس 2010
- فوریه 2010
- ژانویه 2010
- سپتامبر 2009
- آگوست 2009
- جولای 2009
- ژوئن 2009
- می 2009
دستهها
اطلاعات
بایگانی دسته: دستهبندی نشده
آرزو
حسرت میکشم روزی را که دستم به خون ِ حسرت ها آغشته باشد . . .
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهتان را بنویسید:
داستان ِ یک ویرگول همچنان ادامه دارد . . .
بخشش لازم نیست اعدامش کنید . بخشش ، لازم نیست اعدامش کنید . به گُمانم یه چیزهایی به هیچ وجه قضاوت پذیر نیستن . اینجور وقت هاست که دلم به حال ِ بیچارگی ِ ناپیدای قاضیان و کسانی که در وضعیت ِ تصمیم ِ قضاوت … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهتان را بنویسید:
ترس های من
من میترسم . من از دنیای این روزها میترسم . از انسان ِ تنهای تنها تر شونده ی این روزها میترسم . از ایمیل میترسم . از صدا های پشت ِ تلفن . از نسل جدید و جدیدتر و جدیدترتر ِ گوشی های … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهتان را بنویسید:
حقیقت ِ نوستالژی ِ مجازی
برای سیاه مشق ، که مشقش هر چه بود ، سیاه نبود . . . از خیابون ِ فلسطین راه می افتی به سمت ِ انقلاب . کوچه هایی که تا چند سال پیش ، خونه های اجری ِ قرمز … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهتان را بنویسید:
آشنای غریب
نمیدونم قبلا این رو اینجا گفته بودم یا نه . این که زندگی و مراحلش ، از یه نظر شبیه ِ کار ِ جویندگان ِ قدیمی ِ طلا ست که تو فیلم های وسترن ِ نشون میداد ؛ که یه … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهتان را بنویسید:
دریا درمانی
هر کسی یه وقتایی ، یه جاهایی به خاطر چیزهایی که میدونه یا نمیدونه قاطی میکنه . البته یه وقتایی قاطی کردن هم نیست ها . فقط اون جوری که معمولا هست ، نیست . این بخشیه که بین … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهتان را بنویسید:
روشنفکری ، یا یه چیزی تو مایه های بزن روووشن شی داااش !
پرنده را میکُشیم پر هایش را میکَنیم تا با مرکّب ِ سرخ بنویسیم ” پرواز ” ! و بعد سالها بنشینیم در کافه ها سیگار بکشیم و از ازادی بگوییم و پرواز ، و پرنده ی تاکسیدرمی خیره خیره … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهتان را بنویسید:
خُزعبل نگاره
به راحتی ، به راحتی میشه تو این کتاب مٌرد . فقط به یک دلیل : چون میشه توش زندگی کرد . چون توش زندگی میکنیم . ساعتها و ساعتها و ساعتها در موردش فکر کردم . چند ده برابر … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهتان را بنویسید:
کابوس ِ سیاه و سفید ِ زرد ، نارنجی ، خاکستری
دیشب یه خواب خیلی عجیب و ترسناک دیدم . صحنه ها و تصویر هاش خیلی عجیب بود . خوابم سیاه و سفید بود ، فقط تونالیته ی نارنجی ، تنها رنگ ِ این خواب سیاه و سفید بود . … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهتان را بنویسید:
. . . : . . .
رنج میبریم . همه . بعضی اما بیشتر . گاهی واژه ها رنج میشوند . گاهی واژه هایی که شفافیت ِ صورت ِ برگ و صورت ِ تن بودند ، درد میشوند . گاهی واژه هایی که تن پوش ِ شفاف ِ … ادامهی خواندن
منتشرشده در دستهبندی نشده
دیدگاهتان را بنویسید: