بایگانی دسته: دسته‌بندی نشده

آرزو

  حسرت میکشم  روزی را که دستم به خون ِ حسرت ها آغشته باشد . . .  

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

داستان ِ یک ویرگول همچنان ادامه دارد . . .

  بخشش لازم نیست اعدامش کنید . بخشش ، لازم نیست اعدامش کنید . به گُمانم یه چیزهایی به هیچ وجه قضاوت پذیر نیستن . اینجور وقت هاست که دلم به حال ِ بیچارگی ِ ناپیدای قاضیان و کسانی که در وضعیت ِ تصمیم ِ قضاوت … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

ترس های من

من میترسم . من از دنیای این روزها میترسم . از انسان ِ تنهای تنها تر شونده ی این روزها میترسم . از ایمیل میترسم . از صدا های پشت ِ تلفن . از نسل جدید و جدیدتر و جدیدترتر ِ گوشی های … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

حقیقت ِ نوستالژی ِ مجازی

برای سیاه مشق ، که مشقش هر چه بود ، سیاه نبود . . . از خیابون ِ فلسطین راه می افتی به سمت ِ انقلاب . کوچه هایی که تا چند سال پیش ، خونه های اجری ِ قرمز … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

آشنای غریب

نمیدونم قبلا این رو اینجا گفته بودم یا نه . این که زندگی و مراحلش ، از یه نظر شبیه ِ کار ِ جویندگان ِ قدیمی ِ طلا ست که تو فیلم های وسترن ِ نشون میداد ؛ که یه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

دریا درمانی

  هر کسی یه وقتایی ، یه جاهایی به خاطر چیزهایی که میدونه یا نمیدونه قاطی میکنه . البته یه وقتایی قاطی کردن هم نیست ها . فقط اون جوری که معمولا هست ، نیست . این بخشیه که بین … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

روشنفکری ، یا یه چیزی تو مایه های بزن روووشن شی داااش !

  پرنده را میکُشیم پر هایش را میکَنیم تا با مرکّب ِ سرخ بنویسیم ” پرواز ” ! و بعد سالها بنشینیم در کافه ها سیگار بکشیم و از ازادی بگوییم و پرواز ، و پرنده ی تاکسیدرمی خیره خیره … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

خُزعبل نگاره

به راحتی ، به راحتی میشه تو این کتاب مٌرد . فقط به یک دلیل : چون میشه توش زندگی کرد . چون توش زندگی میکنیم . ساعتها و ساعتها و ساعتها در موردش فکر کردم . چند ده برابر … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

کابوس ِ سیاه و سفید ِ زرد ، نارنجی ، خاکستری

  دیشب یه خواب خیلی عجیب و ترسناک دیدم . صحنه ها و تصویر هاش خیلی عجیب بود . خوابم سیاه و سفید بود ، فقط تونالیته ی نارنجی ، تنها رنگ ِ این خواب سیاه و سفید بود . … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

. . . : . . .

رنج میبریم . همه . بعضی اما بیشتر . گاهی واژه ها رنج میشوند . گاهی واژه هایی که شفافیت ِ صورت ِ برگ و صورت ِ تن بودند ، درد میشوند . گاهی واژه هایی که تن پوش ِ شفاف ِ … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید: