بایگانی نویسنده: admin

/ / /

  کودکی ام ، در اضطراب امتحانات ثلث سوم گم شد / جوانی ام چگونه گذشت در ازدحام دروغ و تردید و اشک های اجباری / بی حقیقت ِ عشق / بی حقیقت ِ ازادی / که سرزمینی که حقیقتش ازاد … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

سرگشتگی

پیش نویس : این وبلاگ و به طبع نویسنده اش ، ان قدر مهم نیستند که خواننده بخواهد زمان بگذارد و مطالب طولانی اش را بخواند . به همین خاطر بعد از یکی دو ماه ، به این نتیجه رسیدم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

نویسنده ی بد

  واقعا نویسنده ی بدی بود . بسیار بد . خودش هم می دانست . قصه های کش دار ِ کسالت بار ِ بی نتیجه . ان قدر داستان هایش بی اغاز و انجام و تکراری بودند ، که اگر … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

ساده : 2

  گاهی انقدر زیاد کم میشود که ناچار به فریاد ِ کم زیاد است پناه می بریم .                                                                                ( از فرمایشات ِ من)   پ ن : در بسیاری از جنبش های هنری ِ معاصر ، در پی ِ تغییرات و تحولاتی … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

بغض خند میزنم وقتی یه سری چیزا رو میشنوم و بهشون فکر میکنم . قناری چه چه میکنه ؛ نوازنده تمام ِ درونش رو مضراب و نوا میکنه ؛ شاعر تمام ِ تکه های وجودش رو شعر میکنه ؛ عکاس … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

ساده : 1

دریا هر قدر هم که طوفانی باشه ، اگه یه کم بری پایین ، دیگه از اون تلاطم ِ بالا خبری نیست . اما چقدر میتونی نفست رو حبس کنی که اون زیر بمونی ؟

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

خالق ِ ” خزان ” در مرز ِ خزان آرام شد . . .

خالق ِ خزان میان ِ مضراب هایش آرامش گرفت خبر تلخ بود . مثل همیشه کوتاه و تلخ . استاد پرویز مشکاتیان درگذشت . قبل و بعد این خبر ، دیگر شعر و قصه ی بیهوده ایست که در اصل … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

مشکلات معماری نوین ایران

یکی از دوستان ی نادیده و نا شناخته ، در جایی سوالی مطرح کردند با عنوان ” مشکلات معماری نوین ایران ” . چیزکی در پاسخش نوشتم . چیزهایی که شاید تمامش درست نباشد ، اما تمام ان چیز ها … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | 8 دیدگاه

از منطق ِ ما تا منطق ِ آنها

ساده بود . چیز زیادی نمیخواستم . دفتر شعرها در ذهنم بود . یک بطری اب . یک ماسک . یک هم قدم . یک برادر . یک عالمه فکر و خیال و اضطراب و طپش قلب . و یک … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

تردشکنی : از تیرهای بتنی تا جوامع بتنی

گاهی که فکر میکنم ، به طور شگفت اوری ارتباط میان پدیده هایی را میبینم که در ظاهر هیچ ربطی به هم ندارند . بسیاری از انها قابل بیان به صورت عمومی نیستند و تنها میتوانی با افرادی که از … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید: