نه ! شما اشتباه نکردید . شما اشتباه « هستید » ! شما خطا نکردید . شما خطا « هستید » !
بیایید و بپذیرید که ناتوانید . ناتوان از هرچیز و در همه چیز . این عبارت نیاز به هیچ بسط و توضیحی ندارد . این عبارت تعریف ِ شماست . با تمام ِ مشخصات ِ یک تعریف : جامع و مانع . ناتوان بودنتان از هر چیز و در همه چیز مشخصه ی شماست . باید پذیرفت _ و دردناکانه میپذیرم _ که شما باهوش هستید . شما قدرتمند هستید سخت و نرم . شما با نفوذ هستید دور و نزدیک . حال شما هم بپذیرید که ناتوانید . ناتوان از هرچیز و در همه چیز .
و این ناتوانی شما تا پایان ِ شما ، پایانی ندارد . همچون دروغگویی و وقاحتتان که این هم نه از توانمدی تان ، که از ناتوانی تان ریشه میگیرد ؛ که توان ِ صادق بودن ، گاه استخوان میساید .
ناتوان چون کودکی که تفنگ بادی در دست ، به چشمان ِ خواهر/برادرش شلیک میکند و خنده برای همیشه اشک میشود .
بدیهی ست آنگاه که دو دیوانه ؛ که از قضا هر دو قدرتمند اند به جان ِ هم بیفتند ، فاجعه حتمی ست . گیرم جایی دورتر و زمانی دیرتر . گیرم حتی بی دود تر _ که فاجعه ای که در آسمان دیده میشود فاجعه است و فاجعه ای که به دید نمی آید ، فاجعه تر ! _
و فجیع ترینانند آنان که ” اخلاق ” را کُشتند و خود ، به مرگ ِ اخلاق زنده مُرده گان اند . . .