مکاشفات ِ یک اُلاغ – 3


. . . اما برا من جذاب ترین قسمتش ، وختیه که خودمو به خریت میزنم ؛ و اونقد این کارو خوب میتونم انجام بدم که خرترین خر ِ دنیا هم در مقابلش احساس ِ اُسکُلی کنه !

و شما برای یه لحظه قیافه ی خری رو تجسم کنید که احساس ِ اُسکُلی کرده !
اینجور وختا ، قشنگ صدای توی مغز ِ آدم ها رو میشنوم که با بُهت به خودشون میگن : بابا این دیگه چه خریه !
و این صدا رو اونقد واضح میشنوم که دلم میخواد بلافاصله بعداز تموم شدن ِ جُمله شون ، با سُم ام لُپشون رو بکشم و عاشقانه تو چشماشون نگا کنم و بگم : خودتی ! اما هیچی نمیگم چون یه الاغ ِ واقعی ، سکوت کردن رو خوب بلده !

بخشی از کتاب ِ هنوز نوشته نشده ی ” مکاشفات ِ یک الاغ ”

این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

2 دیدگاه دربارهٔ «مکاشفات ِ یک اُلاغ – 3»

  1. سارا سیاه مشق می‌گوید:

    آمده بودم نوشته مخصوصی در مورد تولدت بخونم که به جاش با مکاشفات جناب الاغ روبرو شدم. به هر حال تولدت مبارک دوست عزیز. از طرف خانواده ما خودت لپ خودت را جلو آینه بکش البته نه با حس جناب الاغ، با حس خوب خودت 🙂

    • admin می‌گوید:

      سارای سیاه مشق
      این نظرت ، انگیزه ی نوشتن ِ چیزهاییه که به زودی میذارم اینجا . . .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *