بخشش لازم نیست اعدامش کنید .
بخشش ، لازم نیست اعدامش کنید .
به گُمانم یه چیزهایی به هیچ وجه قضاوت پذیر نیستن . اینجور وقت هاست که دلم به حال ِ بیچارگی ِ ناپیدای قاضیان و کسانی که در وضعیت ِ تصمیم ِ قضاوت گونه میرسن میسوزه .
چهار شنبه ، یعنی دیروز ، شرق از موج ِ بخشش ِ محکومان به قصاص گزارش داده بود . خبری که شاید اگر کسی به صورت ِ معمول روزنامه ها رو یه نگاهی بندازه ، چندان براش جدید نیست . اما دیروز 6 نفر بخشش کرده بودن و شاید به همین خاطر شروع ِ گزارش با واژه ی ” موج ” بوده باشه .
تصمیم درباره زنده موندن یا مردن ِ یه انسان در حد و اندازه های فکر ِ من نیست . اما به هر روی در قوانین ِ جاری ، مجازات ِ قتل ِ عمد ، اعدام درنظر گرفته شده . من در جایگاهی نیستم که بتونم درباره درستی یا نادرستی این قانون ( قانون اعدام ) نظری بدم . همین قدر پیش ِ خودم میدونم که اونقدر پارامتر های پیچیده و تو در تو باید دست به دست ِ هم بدن تا این اتفاق ِ غیرقابل ِ هضم رخ بده که دو انسان ، تبدیل بشن به دو اسم : قاتل و مقتول . اسم ِ فاعل و اسم ِ مفعول ! این پارامتر ها از بیماری های روحی ِ فردی ، تا شرایط ِ اجتماعی گسترده س و همین گستردگی و درهم تنیدگی ، همه چیز رو پیچیده تر میکنه . اونقدر پیچیده که نمیتونم تصور کنم اگر خودم در جایگاه ِ ولی دم باشم ، چه عکس العملی ازم سر میزنه . فقط فکر میکنم در چنین شرایطی نه قاتل دیگه دوباره ” انسان ” میشه و نه خانواده مقتول میتونن به سلامت ِ روحی ِ ” انسان ” برسن .
اما چیزی که بعد از خوندن ِ این خبر فکرم رو مشغول کرد ، این حرف ها نبود . درج ِ این خبر ، رسیدن به شرایطی که چنین خبری مخابره بشه ، ریشه ش برمیگرده به سالها قبل . از چند سال قبل به این سمت ، یه موج ِ تبلیغاتی ِ حرفه ای ، با تکیه بر ” انگولک ِ ناخودآگاه ِ احساسات ” ، تلاش کرد که این قضیه ی بخشش رو به عنوان ِ یه ارزش جا بندازه . از برنامه های مختلف ِ صدا و سیما در ساعت های حساس ِ روحی ( مثلا ماه رمضون قبل از افطار ) تا انتشار ِ گسترده ی اخبار ِ جسته و گریخته ی چند سال ِ قبل ِ مربوط به بخشش ِ قاتلان .
حتی این قضیه هم چیزی نبود که فکرم رو مشغول کنه و الان بخوام چیزی درباره ش بگم . مسئله ایه که باید از جنبه های مختلف ِ جامعه شناختی و فرهنگی و زمینه های ایجادی و پیامد های مثبت و منفی و صدها چیز ِ دیگه بررسی بشه که خب طبیعتا هیچ کدومش کار ِ من نیست .
چیزی که الان فکر ِ من رو به خودش مشغول کرده ، برمیگرده به دو بخش ِ قانون ِ مجازات ِ اعدام : بخش ِ خصوصی ِ جُرم و بخش ِ عمومی . اولیای دم ، حق ِ اجرای حکم رو دارن ، و بنا به اهرم ِ فشار ِ فرمایش ِ قرآن ، بهتر آن است که بخشش کنند . حالا اگر با هر دلیل و به هر شکل ، اولیای دم قاتل رو ببخشن ، حالا مجرم از جنبه ی عمومی ِ جُرم مورد ِ محاکمه قرار میگیره . از این جنبه ، بر اساس ِ قانون* کسی که مرتکب ِ قتل ِ عمد شده ، حداکثر به ده سال حبس محکوم میشه . و این در حالیه که معمولا فرآیند رسیدگی و صدور ِ حکم ِ نهایی ، چیزی در همین حدود ِ 10 سال طول میکشه ( البته مواردی که به خاطر ِ دستگیری زودتر و وضعیت ِ خاص ِ جرم و . . . زودتر حکم صادر بشه هم کم نیست . )
با این حساب ، اگر اولیای دم ِ یه مقتول ، در زمان ِ اجرای حکم رضایت بدن ، کمی بعد از اون قاتل آزاد میشه .
مشکل ِ من دقیقا همین جاست ! بالاخره تحت ِ هر شرایط و با درنظر گرفتن ِ هر زمینه و زیرساختی ، یکی مرتکب ِ قتل ِ یه ” انسان ” شده . این اصلا قضیه ی کمی نیست . تو خیلی از کشور های به اصطلاح پیش رفته ، حبس ِ ابد ، حکم ِ کسیه که قتل ِ عمد انجام داده . و این به نظرم به مراتب بدتر از اعدامه . این که کسی تا آخر ِ عمرش مجبور باشه تو زندان بمونه . حالا چنین چیزی رو مقایسه کنید با 10 سال زندان .
به نظرم یه جای قضیه میلنگه . این لنگیدن اونقدر زیاده که یا از این ور ِ بوم می افته یا از اون ور . کلیت ِ منظورم رو رسوندم . بیشتر چیزی نمینویسم که طولانی نشه .
. . . نوشت : خدایا ، در صورتی که راس راسی وجود داری ، همه ی ما رو بیامُرز . آمین !
پ ن : رسيدگي به جنبه عمومي جرم قتل مطابق با دو ماده قانون مجازات اسلامي صورت مي گيرد. ماده 208 مي گويد: « هركس مرتكب قتل عمد شود و شاكي نداشته باشد يا شاكي داشته و از قصاص گذشت كرده باشد و اقدام وي موجب اخلال در نظم جامعه يا خوف شده يا بيم تجري مرتكب يا ديگران گردد، موجب حبس تعزيري از 3 تا 10 سال خواهد بود .» در تبصره اين ماده آمده است : «در اين مورد معاونت در قتل عمد موجب حبس از يك تا پنج سال است . » ماده 612 اين قانون نيز به مجازات جنبه عمومي جرم اشاره دارد و محتواي آن با ماده 208 يكسان است اما در زيرمجموعه جرايم عليه اشخاص و اطفال آمده است .
مرجع : قانون مجازات اسلامی