جون میکَنم که بنویسم . نه اینکه چیزی برای نوشتن نباشه . نه اینکه ننویسم . اما نوشته ها وقتی تموم میشه که دیگه موضوعیتی نداره . اون هایی هم که هنوز موضوعیت داره ، انگیزه ای برای انتشار نداره .
قبلا اینجوری نبود . قبلا تا چیزی که تو مغزم بود رو نمینوشتم ، اون چیز تموم نمیشد . اما حالا همه چیز ، خط های عمیق میندازن و میرن .
باید راحتتر بنویسم . باید راحت بنویسم ، شاید بتونم راحتتر بخوابم . . .