بایگانی ماهیانه: نوامبر 2015

توهم ِ خط خطی

ناز ِ این بلای اون حسرت ِ دل عذاب ِ  عالم هرچی باید همه تک تک بکشن ما کشیدیم آخرین سیگارمان را در آغاز ِ شب ِ طولانی ِ بی خواب ِ شهر ِ غریب ؛ و به ناچار خطوط ِ اندیشه ی مرد ِ خیالی ِ اندیشناک ِ پشت ِ کوزه را خط … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | 2 دیدگاه

مُکاشفات ِ یک اُلاغ – 2

ـ . . . فکرش رو بکن ! حتی یکبار بهم گفت که دستای قشنگی دارم ! ــ واقعا ؟ آره . . . مسلما این احمقانه ترین حرف ِ عاشقانه ایه که یه خر میتونه به یه خر ِ دیگه بزنه … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده, مُکاشفات ِ یک اُلاغ | 2 دیدگاه

مُکاشفات ِ یک اُلاغ ـ 1

یه جای مضخرف ، یه سری چرت و پرت مینوشتم . تصمیم گرفتم همه رو از اونجا جمع کنم و بیارم اینجا . نه به این خاطر که چیزهای مهمی بودن ؛ به این خاطر که از اونجا خیلی بدم … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در مُکاشفات ِ یک اُلاغ | ۱ دیدگاه

به احترام ِ سکوت ِ غروب ِ فردا

برگشتم هتل . بعد از سپری کردن ِ روزی که به نظر میرسید هیچ وقت نمیخواد تموم بشه ؛ بعد از دو ساعت و خورده ای پیاده روی تو هوایی به شدت دلنشین ، برگشتم هتل . به هیچ چیز ِ امروز … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | 4 دیدگاه

خُردک شرری هست هنوز ! / ؟

خُردک شرری هست هنوز . . . ــ خُردک شرری هست هنوز ؟ در هر صورت شرر ، شراره نیست و شراره هم آتشی نیست که گرم کند . جرقه ای ست که از خاطر ِ خاطرات میگذرد . گرم نمیکُند … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | 2 دیدگاه

اکسیر

. . . اما وقتی همه چیز فرو نشست و ته نشین شد ؛ تنهایی ، شفاف ترین چیز در جام ِ زندگی ست . . .

منتشرشده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌تان را بنویسید:

پیوند

مثل ِ دوران ِ پیری ؛ مثل کُهنسالی که دیگه استخون ها جوش نمیخوه و زخم ها جوش نمیخوره و حتی پوست هم دیگه جون ِ جوش زدن نداره ، از یه جایی به بعد ، دیگه احساس هم جوش نمیخوره . فقط … ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در دلـــ درد ـــهای پریودیک | برچسب‌شده | 2 دیدگاه