بخشی از یک نوشته ی منتشر نشده

این پُست ، یه نوشته ی طولانی ِ . . . ای بود . بیشتر حالت ِ درد دل داشت . اما وقتی نوشته شد ، دیگه با خودم درد دل کرده بودم و نیازی ندیدم که اینجا بذارمش .

روز ِ زن مبارک . اگر فقط یادمون باشه که همه ی ما ، زاییده ی یک زن هستیم و این رو به خودمون یادآوری کنیم ، دیگه نیازی به خیلی از افراط و تفریط ها نداریم . افراط و تفریط هایی که تو اون درد دل بهش پرداخته بودم .

من همون قدر این روز رو تبریک میگم ، که از صمیم ِ قلب آرزو دارم روزی برسه که ” انسان ” رو به هم تبریک بگیم . انسان با تمام ِ شاخصه های هویتی ، جنسیتی و انسانی ش . هرچند این آرزو ، یه آرزوی کلیشه ای ِ شعاری ِ فانتزی باشه .

اینها ، چکیده ی نوشته ی منتشر نشده بود . بعلاوه ی یه آرزو که از همه ی اینها عمیق تر بودن . آرزوی اینکه هیچ وقت ، برای رسیدن به ” برابری ” (!) به هیچ شکلی گسترش دهنده ی نابرابری نباشیم . هیچ وقت به بهانه ی اینکه در طول ِ تاریخ به فلان جنس یا قوم یا نژاد ستم روا داشته شده ، کس ِ دیگه ای نخواد تاوان ِ تمام ِ تاریخ رو یکجا بده .

همین .

 

 

این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *