جاده نوردی ِ نطلبیده


یه آهنگ هایی هم هست که وقتی داری رانندگی میکنی و بی هوا پخش میشه ،مجبوری راهت رو دورتر کنی تا اون آهنگ تموم بشه بعد برسی جایی که میخوای ؛ تا اون آهنگ شهید نشه .

مهم نیست قبلش چقدر خسته بودی و دلت میخواسته زودتر برسی خونه و لَش کنی ، مهم نیست از نظر ملودی و ریتم و تنظیم فاخره یا نه ، مهم نیست خواننده ی تراز اولی داره یا نه . . . یه آهنگ هایی هست که بالاخره توش یه چیزی هست که اگر شب ، خسته و مرده نزدیک خونه باشی و شروع بشه ، ناچاری راهت رو دور کنی . دور . دور .
گاهی مجبور میشی اونقدر راهت رو دور کنی که یکدفعه ببینی از شهر خارج شدی ، ببینی و نبینی که تو یه جاده ی فرعی ِ کوهستانی ِ خارج شهری هستی ، بعد ببینی که از اون جاده ی فرعی ِ کوهستانی ِ خارج ِ شهر ِ بدون ِ عبور هم خارج شدی . ببینی و نبینی که زدی دنده کمک و داری از یه تپه میری بالا . میری بالا . بعد اون بالا ماشینو خاموش کنی و چراغ ها رو خاموش کنی و هیچ صدایی نیاد جز صدای نور ِ ماه و جیرجیرک ها و پارس ِ سگ ها . بعد اون آهنگ هنوز بخونه . با صدای بلند بخونه . و بری رو سقف ِ ماشین دراز بکشی و آسمون رو نگاه کنی .

بعد اجازه بدی همه چیز مثل ِ خُنکی ِ هوا از روت عبور کنه . . . ساکسیفون ِ وسط ِ آهنگ و ترس ِ ناکجای شبی که توش وایسادی . . . و شعر . شعرش . شعر ِ لعنتیش . 

بعد تو ذهنت بچرخی . یادت بیاد که یه زمانی ، تقریبا همه ی شعرهای شاملو رو حفظ بودی . بعد دوباره تو ذهنت بچرخی . بعد دوباره اجازه بدی شعر ِ آهنگ ازت عبور کنه . و بعد لبخند بزنی . لبخندی به یقین : این اگر نه عاشقانه ترین ، بی شک یکی از عاشقانه ترین شعرهاشه . یه شعر ِ عاشقانه ی مردونه ی بدون ِ چُس بازی . یه عاشقانه ی محکم ِ رها . 

من باهارم تو زمین
من زمینم تو درخت
من درختم تو باهار .
ناز ِ انگشتای بارون ِ تو باغم میکنه
میون ِ جنگلا تاقم میکنه .

تو بزرگی مث ِ شب .
اگه مهتاب باشه یا نه
تو بزرگی
مث ِ شب .

خود ِ مهتابی تو اصلا ، خود ِ مهتابی تو .
تازه ، وقتی بره مهتاب و
هنوز
شب ِ تنها
باید
راه ِ دوری رو بره تا دم ِ دروازه ی روز
مث ِ شب گود و بزرگی
مث ِ شب .

تازه ، روزم که بیاد
تو تمیزی
مث ِ شبنم
مث ِ صبح .

تو مث ِ مخمل ِ ابری
مث ِ بوی علفی
مث ِ اون ململ ِ مه نازکی :
اون ململ ِ مه
که رو عطر ِ علفا ، مثل ِ بلاتکلیفی
هاج و واج مونده مردد
میون ِ موندن و رفتن
میون ِ مرگ و حیات .

مث ِ برفایی تو .
تازه آبم که بشن برفا و عریون بشه کوه
مث ِ اون قله ی مغرور و بلندی
که به ابرای سیاهی و به بادای بدی می خندی . . .

من باهارم تو زمین
من زمینم تو درخت
من درختم تو باهار ،
ناز ِ انگشتای بارون ِ تو باغم میکنه
میون ِ جنگلا تاقم میکنه .

و بعد بری تو بند بند ِ شعر . تو سلول ِ هر کلمه ی هر بند . اخه لعنتی جانم . . . به اندازه ی چند نخ سیگار باید رفته باشی تو نخ ِ مه ای که تو صبح ِ جنگل ، ساکن هست و نیست ، مُردد میون ِ موندن و رفتن ؛ به اندازه ی چند فصل برف و بهار ، باید رفته باشی تو صدای سکوت ِ آب شدن ِ برف ِ قله ها و عریونی ِ کوه ؛ به اندازه ی چند تا زندگی باید حل شده باشی تو ناز ِ انگشتای کسی که مثل ِ اون قله ی مغرور و بــلـــند به ابرای سیاهی و به بادای بدی میخنده . . . 

آره ! یه آهنگ هایی هم هست که وقتی بی هوا موقع رانندگی پخش میشه ،مجبوری راهت رو دورتر کنی تا اون آهنگ تموم نشه و بعد برسی جایی که نمیخواستی . برسی به عاشقانه های بی مخاطب . برسی به بالای یه تپه ی بی اسم ِ شب . برسی به فهم ِ درک ِ یه عاشقانه ی مصور ِ بی تصویر . مث ِ شب . مث ِ شبنم . مث ِ صبح . مث ِ مخمل ِ ابر . مث ِ بوی علف . مث ِ ململ ِ مه نازک . مث ِ برفا . مث ِ قله های مغرور ِ بلند . . .
 

مشخصات آهنگ :
آلبوم : فصل آشنایی ( گروه خوانندگان )
نام آهنگ : من و تو ، درخت و بارون
خواننده : خشایار اعتمادی
آهنگساز : شادمهر عقیلی
تنظیم : فواد حجازی
شاعر : احمد شاملو ( شعر : من و تو ، درخت و بارون ؛ از مجموعه آیدا در آینه )
سال انتشار : 1377
ناشر : انتشارات سروش

 

این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

2 دیدگاه دربارهٔ «جاده نوردی ِ نطلبیده»

  1. امید می‌گوید:

    _مدارک ماشین رو لطف کنید
    وقتی داشت مدارک رو میداد دستاش میلرزید
    _سرعت این محور رو میدونید ؟
    -نه نمیدونم
    _سرعتتون خیلی بالا بود داشتید 140تا میرفتید
    -میخواستم زود رد بشم ازینجا این جاده خاطراتی رو برام زنده میکنه که خیلی وقته سعی کردم فراموششون کنم
    سرعتتون ثبت شده مجبورم جریمتون کنم
    اشکالی نداره
    داشت مدارک رو میگرفت بازم دستاش میلرزید
    _آرومتر برید لطفا . فقط یه چیزی فرار نکنید ازش چون نمیتونید خاطره رو میگم …
    بازم دستاش میلرزید . اشک تو چشماش هم میلرزید …
    انگار خدمت مقدس ! باعث شده هر روز جاده نوردی های نطلبیده خیلی زیادی داشته باشم انگار قراره این لعنتی ب….. تو همه اون خاطره هایی که زنده میشن هر روز
    اخه لعنتی یه لحظه واستا میخوام ازین درخته عکس بگیرم چرا عین هویچ از کنارش رد میشی صدای برگ هاش رو نمیشنوی مگه ؟ خب این بی سیم لعنتی رو خاموش کن کمتر زر بزنه یکم بتونیم نفس بکشیم بتونیم صدای این برگ ها رو بشنویم صدای اون رود که داره پشت کانکس رد میشه میاد میشنوی ؟
    هیچ میدونی من آهنگ هایی که تو این جاده شنیدم و هنوز یادمه ؟ میدونی الان دارم بجاش صدای خواب الود مرفوک رو میشنوم که داره میگه بنز11 تکرار کن صدات 3-11 نبود ________

    … نقطه ی عزیز چندماهه درگیر خدمت مقدس ! هستم از اخوی گرامیت تو اینستاگرام احوالت رو جویا شدم اما انگار ندیدن مسیج رو
    همیشه به یادتم

    • admin می‌گوید:

      امّــیــــد ِ عزیز . . .
      من هنوز منتظر ِ همکلامی با تو هستم . . .
      خدمت ِ مقدس (!) رو میشناسم ، اما یه جایی باز کن برای اینکه صداهامون توش جا بشه و بتونیم یه کم حرف بزنیم با هم . . .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *