اندوه

. . .

زمان ؟ هه نه ! از دست ِ اون هم کاری بر نمیاد . زمان فقط جاهای خالی ِ جدیدتر دُرُست میکنه و حُفره های تا ابد خالی شده رو به عقب و عقب تر هُل میده .

اما هر بار که صفحات رو ورق بزنی ، دوباره و دوباره به همون حفره ها میرسی . به همون جاهای تا ابد خالی مانده شده .

. . .

زمان ، درمان ِ هیج دردی نیست . زمان درد دهنده است . درد های بزرگتر برای عقب راندن ِ درد های کوچک . زمان تغییر دهنده ی مقیاس ِ درد است . اصلا زمان ، خود ِ درد است . اگر زمان نبود ، اگر درد ِ زمان نبود ، هنوز همین موقع ِ دو روز ِ پیش بود . هنوز هفته ی پیش بود . هنوز عید ِ پیش بود . اگر زمان درد نبود ، او هنوز بود .

کاری از دست ِ زمان ساخته نیست . به خاطرات باید پناهنده شد و در حفره های خالی ای که تا ابد خالی خواهند ماند ، قایم باشک بازی باید کرد . تا زمان بگذرد . تا گذر ِ لعنتی ِ این زمان ِ لعنتی بگذرد .

 

 

این نوشته در دسته‌بندی نشده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *